استفاده‌کننده‌ی گرامی

این پایگاه اینترنتی برای گرد‌آوری اصطلاح‌های زبان فارسی و دری (فارسیِ رایج در افغانستان) بنیان‌گذاری شده است. برای هر اصطلاح:

- معنی یا معنی‌های آن و

- یک یا چند مثال داده می‌شود و

- تلاش می‌شود چگونگی پیدایش و دگرگونی آن پژوهش و ثبت شود.

شما می‌توانید

اصطلاح موردنظر خود را میان آنهایی که تاکنون وارد شده‌اند، بیابید.

برای این کار کلیدواژه (مدخل) یا یکی از واژه‌های تعیین‌کننده‌ی اصطلاح موردنظر خود را در بخش جستجو بنویسید و دستور جستجو بدهید.

اما شما می‌توانید با

- پیشنهادِ اصطلاح‌های تازه،

- پیشنهادِ تکمیل و اصلاحِ اصطلاح‌های موجود و

- نظرهای اصلاحی و تکمیلی خود

این فرهنگ را پربار‌تر و به بهتر شدن این پایگاه یاری کنید.

بهترین شیوه برای همکاری با پایگاه، نام‌نویسی در آن است .

لطفا پیش از پیشنهاد اصطلاح تازه، با استفاده از بخش جستجو مطمئن شوید که آن اصط. در فرهنگ موجود نیست.

پیشنهادهای داده‌شده پس از بررسی در فرهنگ وارد می‌شوند و در معرض استفاده‌ی همگان قرار می‌گیرند.

توضیح مثال معنی اصطلاح

گویا این اصط. از روابط درباری دوران ناصرالدین شاه ریشه می‌گیرد. دکتر فوریه پزشک ناصرالدین شاه در کتاب سه سال در دربار ایران نوشته است: ناصرالدین شاه سالی یک‌بار آش نذری می‌پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور داشت تا ثواب ببرد ... در پایان کار، آشپزباشی کاسه‌ی آشی برای هریک از بزرگان کشور می‌فرستاد و گیرنده می‌بایست آن کاسه را از اشرفی پر کند و پس بفرستد. اگر می‌خواستند به کسی احترام زیادی بگذارند، روی آش او روغن بیشتری می‌ریختند. روشن است کسی که کاسه‌ی بزرگی می‌گرفت که مقدار زیادی روغن روی آن بود، زیان بیشتری می‌دید. به‌همین دلیل اگر آشپزباشی با یکی از بزرگان اختلاف پیدا می‌کرد، به او می‌گفت: به تو نشان خواهم داد، آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.

آره جون خودش، خیال کرده می‌تونه هر کاری که دلش می‌خواد با من بکنه؛ یه آشی براش بپزم که یه وجب روغن روش باشه.

تهدید به گرفتن انتقام از/ آزار رساندن به/ چیدن توطئه‌ای برای/ آوردن بلایی سر کسی

[یک] آشی برای کسی پختن که یک وجب/ چهار انگشت روغن رویش باشد