استفاده‌کننده‌ی گرامی

این پایگاه اینترنتی برای گرد‌آوری اصطلاح‌های زبان فارسی و دری (فارسیِ رایج در افغانستان) بنیان‌گذاری شده است. برای هر اصطلاح:

- معنی یا معنی‌های آن و

- یک یا چند مثال داده می‌شود و

- تلاش می‌شود چگونگی پیدایش و دگرگونی آن پژوهش و ثبت شود.

شما می‌توانید

اصطلاح موردنظر خود را میان آنهایی که تاکنون وارد شده‌اند، بیابید.

برای این کار کلیدواژه (مدخل) یا یکی از واژه‌های تعیین‌کننده‌ی اصطلاح موردنظر خود را در بخش جستجو بنویسید و دستور جستجو بدهید.

اما شما می‌توانید با

- پیشنهادِ اصطلاح‌های تازه،

- پیشنهادِ تکمیل و اصلاحِ اصطلاح‌های موجود و

- نظرهای اصلاحی و تکمیلی خود

این فرهنگ را پربار‌تر و به بهتر شدن این پایگاه یاری کنید.

بهترین شیوه برای همکاری با پایگاه، نام‌نویسی در آن است .

لطفا پیش از پیشنهاد اصطلاح تازه، با استفاده از بخش جستجو مطمئن شوید که آن اصط. در فرهنگ موجود نیست.

پیشنهادهای داده‌شده پس از بررسی در فرهنگ وارد می‌شوند و در معرض استفاده‌ی همگان قرار می‌گیرند.

توضیح مثال معنی اصطلاح

هنگام عروسی محمدرضا پهلوی و فوزیه چون قرار بود میهمانان مصری و همراهان عروس با قطار از جنوب تهران وارد شوند، از طرف دربار و شهربانی دستور داده شده بود که دیوارهای همه‌ی خانه‌های روستاهای مسیر خط آهن را سفید کنند. در یکی از روستاها چون گچ در دسترس نبود، به‌دستور بخشدار دیوارها را با کشک و ماست که در آن ده فراوان  بود سفید کردند. از آن زمان اصط. ماست‌مالی کردن رایج شد و به‌تدریج ‌معنی امروزی را یافت.

 (خلاصه‌ی مقاله‌ای از روزنامه‌ی صبح شیراز به‌نقل از محمد مسعود)

1- مطبوعات ما با مردم روراست نیستند و فقط وظیفه‌شان این است که کثافت‌کاری‌های دولت را ماست‌مالی کنند.

2- بالاخره بعد از اعتراض‌ها و تقاضاهای فراوان اهالی، قرار شد خیابان را تعمیر کنند، اما به‌جای  تعمیر اساسی، همان اسفالت قدیمی را کمی ماست‌مالی کردند و رفتند.

1- لاپوشانی کردن؛ تلاش برای فراموش شدن/ پایمال کردن چیزی

2- انجام سرسری/ ظاهری/ سطحیِ کاری؛ سروته چیزی را به‌نحوی به‌هم آوردن

چیزی را ماست‌مالی کردن