استفاده‌کننده‌ی گرامی

این پایگاه اینترنتی برای گرد‌آوری اصطلاح‌های زبان فارسی و دری (فارسیِ رایج در افغانستان) بنیان‌گذاری شده است. برای هر اصطلاح:

- معنی یا معنی‌های آن و

- یک یا چند مثال داده می‌شود و

- تلاش می‌شود چگونگی پیدایش و دگرگونی آن پژوهش و ثبت شود.

شما می‌توانید

اصطلاح موردنظر خود را میان آنهایی که تاکنون وارد شده‌اند، بیابید.

برای این کار کلیدواژه (مدخل) یا یکی از واژه‌های تعیین‌کننده‌ی اصطلاح موردنظر خود را در بخش جستجو بنویسید و دستور جستجو بدهید.

اما شما می‌توانید با

- پیشنهادِ اصطلاح‌های تازه،

- پیشنهادِ تکمیل و اصلاحِ اصطلاح‌های موجود و

- نظرهای اصلاحی و تکمیلی خود

این فرهنگ را پربار‌تر و به بهتر شدن این پایگاه یاری کنید.

بهترین شیوه برای همکاری با پایگاه، نام‌نویسی در آن است .

لطفا پیش از پیشنهاد اصطلاح تازه، با استفاده از بخش جستجو مطمئن شوید که آن اصط. در فرهنگ موجود نیست.

پیشنهادهای داده‌شده پس از بررسی در فرهنگ وارد می‌شوند و در معرض استفاده‌ی همگان قرار می‌گیرند.

توضیح مثال معنی اصطلاح

این اصط. سابق در حالت ایجابی به‌کار می‌رفته و به‌معنی انجام دادن کاری یا داشتن توانایی به‌میزان چند مرد بوده است. علامه دهخدا نیز در امثال و حکم همین معنی را برای آن به‌دست داده است. اما این کاربرد کهنه شده و امروزه به شکل و معنی تغییریافته‌ای که در این فرهنگ ذکر شده به‌کار می‌رود. از این گذشته، به‌نظر می‌رسد که در اصل «چندمرده حریف بودن» بوده و بعدها واژه‌ی «حلاج» جایگزین «حریف» شده است. اما علت این جایگزینی روشن نشده است.

- ما فریب این قارت‌و‌قورت‌ها را نمی‌خوردیم و توی دلمان می‌دانستیم جعفرخان چندمرده حلاج است و لولهنگش چقدر آب برمی‌دارد.

(جمال زاده – یکی بود، یکی نبود)

 

- پیش خودش فکر کرد: من که خودم می‌دانم چیزی بارم نیست و چندمرده حلاجم، اما این احمق‌ها خوب دروغ‌هایم را باور کرده‌اند.

 

- اگر راست می‌گویی بیا وسط گود و دست‌به‌کار شو تا همه ببینند چندمرده حریفی.

هنگام سنجیدن توانایی/ جرئت/ پایداری کسی در رویارویی با امری یا انجام کاری گفته می‌شود.

چندمرده حلاج/ حریف بودن